Internal Medicine Today
Volume:8 Issue: 2, 2003

کرم انتروبیوس ورمیکولاریس (کرمک) یکی از کرمهای نخی (نماتودها) است که انگل اجباری انسان است. کرم ماده پس از جفتگیری و بارور شدن به طرف آنوس مهاجرت کرده و در اواخر شب از این ناحیه خارج شده و در اطراف مقعد تخم ریزی می کند که تکانهای شدید کرم در هنگام تخم ریزی در این ناحیه ایجاد تحریک و خارش می نماید و یا اینکه کرم به صورت سرگردان وارد آپاندیس، پریتوان، واژن و... می شود که از عوارض ناشی از کرم می توان به تولید زخم دراثر خارش، خونریزی، بیخوابی، خستگی، بیقراری، بی اشتهایی، عصبانیت، کاهش وزن، شکم درد، اسهال و یا آپاندیسیت، پریتونیت، واژینیت و... اشاره کرد.
دراین طرح پژوهشگران پس از هماهنگی و مراجعه به محل اجرای پژوهش به والدین کودکان مورد بررسی آموزش لازم درباره نمونه گیری را به روش گراهام ارایه داده و همراه با تحویل وسایل لام جهت نمونه گیری پرسشنامه در اختیار والدین قرار می گرفت که پس از تکمیل به همراه نمونه به پژوهشگر تحویل می گردد. نمونه گیری به صورت تصادفی در بین مهدهای کودک و آمادگی های شهر گناباد انجام شد و جامعه مورد پژوهش بین 6-0 سال سن داشتند. در این بررسی مجموعا 328 نمونه اخذ گردید میزان شیوع انتروبیازیس 15.8درصد بود. شیوع آلودگی در خانواده های 7 نفر به بالا بیشترین میزان و در خانواده های 3-1نفر کمترین مقدار را دارا بود که موضوع موید آن است که در خانواده های پرجمعیت موارد آلودگی نیز بالاتر است و بعد خانوار در پیشگیری و کنترل بیماری نقش برجسته و مهمی را دارا می باشد.

میزان مرگ و میر نوزادان یکی از شاخصهای اصلی توسعه یافتگی یک جامعه بوده و تعداد موارد LBW معیار اصلی میزان مرگ و میر دوره نوزادی محسوب می شود. از آنجا که مرگ و میر نوزادان و بخصوص نوزادان کم وزن و نارس مهم ترین مشکل دوره نوزادی است که با شناخت عوامل منجر به آن و انجام مداخلات لازم می توان از آن جلوگیری و پیامدهای سو اقتصادی - اجتماعی - بهداشتی آنرا کاهش داد، این مطالعه به منظور تعیین شیوع مرگ و میر و عوارض نوزادان LBW و نارس در شهر گناباد طی سالهای 1379 و 1380 انجام شد.
این تحقیق یک مطالعه توصیفی تحلیلی گذشته نگر بوده در آن تعداد 34843 در طی سال که با استفاده از داده های موجود در پرونده های نوزادان متولد شده در سالهای فوق و همچنین پرونده های مادران آنها صورت گرفت یک مطالعه توصیفی تحلیلی است. مجموعا تعداد 3483 نوزاد در طی این سال ها متولد شده بودند که 209 نوزاد LBW پره ماچور بودند.
ابزار گرد آوری یافته ها چک لیست هایی بود که مجزا برای نوزادان و مادران آنها تهیه شده و در مورد نوزادان شامل شاخص های تن سنجی، سن حاملگی، علل منجر به تولد نوزاد نارس و LBW انواع عوارض ایجاد شده در این نوزادان، وجود ناهنجاری مادرزادی و بالاخره فوت و ترخیص و در مورد مادران شامل مشخصات دموگرافیک، عوامل همراه با حاملگی پر خطر و تاریخچه پزشکی و شخصی و خانوادگی بود.
نتایج پژوهش نشان داد که شیوع تولد نوزادان LBW و پره ماچور در طی این سال ها در شهر گناباد 6 درصد بوده است. میانگین میزان مرگ و میر نوزادان در سال های 1379 و 1380 5.7 در هزار و شایع ترین عارضه ایجاد شده بر اثر نارسی و LBW عوارض سیستم عصبی و عوارض تنفسی بوده است. بین آپگار دقیقه اول و مرگ و میر نوزادان اختلاف معنی داری مشاهده شد. p<0.05 شایع ترین نوع زایمان سزارین (53.2 درصد زایمان ها) و بین نوع زایمان و بروز عوارض CNC در نوزاد، اختلاف معنی داری مشاهده شد. (در تولدهای حاصل از سزارین شایع ترین بوده است P<0.05). شایع ترین نوع بیماری مادران افزایش فشار خون و دیابت قندی گزارش شده بود.
با توجه به اهمیت دوره نوزادی و مرگ و میر آن از نقطه نظر بهداشتی اقتصادی - اجتماعی و نقش این دوره در سلامتی کودک در سالهای بعد، لازم است از طریق ارتقا کیفیت و کمیت مراقبت های دوره بارداری و زایمان، توسعه و تجهیز بخش های نوزادان بخصوص در مناطقی که دسترسی به NICU امکان پذیز نیست اقدامات لازم صورت گیرد.

استرس جراحی یک مشکل تقریبا همه گیر می باشد که بیماران با آن مواجه هستند و اغلب سبب بروز مشکلاتی برای بیمار و درمانگرها می شود. یکی از عوارض شاخص استرس جراحی شیفت شدن پتاسیم از خارج سلول به داخل سلول می باشد.
در این پژوهش که یک مطالعه نیمه تجربی می باشد، اثر استرس جراحی بر غلظت پتاسیم خون و نیز مکالنیسم احتمالی تغییر آن مورد بررسی قرار گرفته است.
استرس از طریق تحریک گیرنده های بتا آدرنرژیک بخصوص B2 باعث شیفت پتاسیم بداخل سلول شده سبب ایجاد افت پتاسیم می گردد.
در این تحقیق 50 بیمار کاندید عمل انتخابی چشم با دامنه سنی 80-20 ساله انتخاب شده اند و از تمامی آنها دو نمونه خون جهت اندازه گیری پتاسیم خون گرفته شده. نمونه اول (K1) یا Preopration 3-1 روز قبل از عمل گرفته شده و میزان پتاسیم اندازه گیری گردیده است. سپس به نیمی از بیماران شب قبل از عمل ایندرال خوراکی بصورت تک دوزی خورانده شده و درست قبل از اینداکشن نیز از تمامی بیماران نمونه خون جهت اندازه گیری پتاسیم گرفته شد.
بر اساس نتایج بدست آمده در گروه کنترل 92% بیماران افت پتاسیم نشان دادند که میانگین این تغییرات 37% میلی اکی والان در لیتر بود.
بنابراین میزان افت پتاسیم در گروهی که پریمد گرفته بودند به طور چشم گیری از گروه کنترل کمتر بوده که احتمالا بر می گردد به اثر بلوک کنندگی بتا توسط ایندرال (B1, B2)شیوع هیپوکالمی با تعریف (k1?3.5) در نمونه پتاسیمهای kl از 50 مورد تنها 2 مورد بوده یعنی 4% در حالیکه شیوع هیپوکالمی (k1?3.5) در نمونه پتاسیمهای K2 از 50 مورد 4 مورد در گروه کنترل بوده اند یعنی 16% در حالیکه در گروهی که پریمد گرفته بودند هیچ مورد هیپوکالمی در نمونه پتاسیمهای K2 مشاهده نشد.

چند سالی است که بحث هیپنوتیزم به عنوان یک پدیده جدید دربین دانشجویان و محافل دانشگاهی و حتی با آب و تاب بیشتر در بین عامه مردم رواج یافته است و هرکس عقیده و نظری ابراز می کند و در این اظهار نظرها بسیاری از مطالب غیر واقعی و غیر علمی و تحریف شده به چشم می خورد، این موضوع ابهامات بسیار برای اذهان دانش پژوهان و افراد علاقه مند و کنجکاو ایجاد کرده است که: واقعا هیپنوتیزم چیست؟ کاربرد آن در چه زمینه ای و میزان تاثیر آن چقدر است؟ و سوال اساسی تر برای عده ای از آنها که ساده اندیش نیستند این است که آیا اصلا پدیده ای به این نام که اساس و پایه علمی داشته باشد، وجود دارد یا نوعی عوام فریبی است و اگر پدیده ای است علمی، ماهیت آن چیست؟
از طرفی عده ای از افراد با مقدمه چینی و اغراق گویی، هیپنوتیزم را چنین معرفی کرده اند که گویا درمان هر دردی و کلید حل هر مشکلی است. چه بسا که از این راه دست به سو استفاده ها و سودجویی هایی هم زده اند. به طوریکه با این اقدامات به اعتبار و ارزش این پدیده علمی نیز آسیب رسانده اند. هدف از ارایه این مبحث تا آنجا که بضاعت علمی و تجربیات عینی ما اجازه دهد رفع ابهامات از این پدیده شگرف با بیان ماهیت و میزان کاربرد آن در پزشکی است. بنابراین سعی ما بر این است تا در این مجموعه مطالبی را گرد آوریم که عاری از هر گونه اغراق در مورد این پدیده باشد و مواردی را گزارش نماییم که محدودیتهای این روش را بعنوان یک روش درمانی مانند همه روش های دیگر (حتی جراحی) به روشنی بیان نماید و مصداقی باشد بر این حقیقت که استفاده از این پدیده و ابزار باید توسط کسانی صورت گیرد که آشنایی کامل به مکانیسم های روانی و کارکردی مغز داشته باشند.

در مسیر نیل به عدالت اجتماعی و برابری در سیاستهای نظام سلامت کشور، یکی از مهمترین راهکارها، دسترسی آسان و مستمر آحاد جامعه به خدمات بهداشتی درمانی مورد نیاز می باشد. بر این اساس آگاهی از نحوه دسترسی افراد به این خدمات و عوامل موثر بر آن درابعاد منطقه ای، به عنوان یک شاخص مهم و ضروری مورد توجه است. پژوهش حاضر با هدف تعیین چگونگی دریافت خدمات پزشکی افراد جامعه و عوامل موثر بر آن در شهرستان گناباد صورت پذیرفته است.
روش پژوهش: این بررسی از نوع مقطعی (Cross - Sectional) و توصیفی تحلیلی می باشد که به منظور تعیین چگونگی دریافت خدمات پزشکی توسط افراد جامعه و عوامل موثر بر آن در شهرستان گناباد طی چهار مرحله در طول یک سال (1380) انجام شد.
جامعه آماری کلیه خانوارهای ساکن در نقاط شهری و روستایی و واحد مطالعه فرد در هر خانوار بوده است.
حجم نمونه در مجموع 2000 نفر برآورد شد از 50 خوشه شهری و روستایی که در چهار مقطع سال به ترتیب دو هفته اول ماه های تیر، شهریور، آذر و اسفند مورد بررسی قرار گرفتند. جمع آوری داده ها با استفاده از فرم مشخصات خانوار و پرسشنامه صورت گرفت. بدین منظور 50 نفر از بهورزان، کاردانان مراکز بهداشتی درمانی و رابطین بهداشتی به عنوان همکاران پرسشگر طرح انتخاب شدند. در مجموع تعداد 6699 مورد پرسشنامه (مربوط 2000 نفر در چهار مرحله (به طور کامل تکمیل و اطلاعات به دست آمده آنها پس از کدبندی و ورود به رایانه توسط نرم افزارهای مناسب آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
بر اساس نتایج این بررسی 57.8% افراد شهری و 42.4 درصد آنان در روستا سکونت داشتند. از نظر جنس نیز 50.4% مذکر و 94.4% مونث بودند. 22.2% آنها طی سه ماه گذشته کسالت یا وجود بیماری را گزارش کردند که 16.5% از این افراد خدمات پزشکی را دریافت داشته و 5.67% آنان بدلایل مختلفی چون نداشتن بیمه، پول و وقت کافی، عدم وجود پزشک همجنس یا با تخصص لازم، بهبودی خود بخود بیماری و یا مراجعه به افراد دیگر غیر از پزشک و غیره جهت دریافت خدمات پزشکی مراجعه نکرده و 0.3% نیز علی رغم توصیه پزشکان بستری نشده اند.
دسترسی آسان به خدمات بهداشتی درمانی مناسب و دریافت آن توسط مردم یکی از اهداف اساسی تمام جوامع و بویژه نظام سلامت ایران اسلامی است. لیکن بسیاری از بررسی های قبل ونتایج این پژوهش نشان می دهد که عللی نظیر؛ ضعف آگاهی مردم، عدم مراجعه به موقع و یا مهمتر از آن مشکل در دسترس نبودن پزشک مناسب، تنگناهای مالی و عدم پوشش کامل سیستم بیمه ای باعث گردیده که درصد قابل توجهی از مردم از دریافت خدمات مناسب محروم بمانند، لذا علاوه بر تامین پزشک متناسب با تعداد و نوع مشکلات طبی مردم، افزایش آگاهی آنان و نیز تقویت و فراگیری سیستم های حمایتی بیمه ای یا حمایتهای مالی و یارانه ای در بخش درمان بویژه برای مردم این منطقه با توجه به شاخصهای جمعیتی بیش از پیش توصیه می شود.

میوزیت اسیفیان اغلب به عنوان یک عارضه احتمالی بدنبال جااندازی باز و ثابت کردن داخلی (Open reduction internal fixation = O.R.I.F) شکستگی سوپراکندیل بازو در بچه ها ذکر شده است.
در بررسی روی 98 بیمار با شکستگی سوپراکندیل بازو که از سال 1378 تا 1382 تحت عمل جراحی (O.R.I.F) قرار گرفته اند، 22 مورد انجام عمل جراحی با تاخیر (از 8 روز تا 18 روز) و 76 مورد بدون تاخیر (هفته اول از 1 تا 6 روز) بوده و نتایج حاصله عبارتند از:در گروه بدون تاخیر: اختلال حرکتی (بر اساس اسکور Gruber&Healy)عالی: 37 مورد (48.7%)، خوب: 24 مورد (31.6%)، متوسط: 10 مورد (13.15%)، بد: 5 مورد (6.6%).
دفورمیتی: 4 مورد (5.2%). عفونت: سطحی 6 مورد (7.9%) بدون نیاز به درمان. اختلال عصبی: مشاهده نشد. میوزیت اسیفیان: مشاهده نشد. در گروه با تاخیر: اختلال حرکتی (بر اساس اسکور Gruber&Healy)عالی: 10 مورد (45.5%)، خوب: 7 مورد (31.8%)، متوسط: 3 مورد (13.6%)، بد: 2 مورد (9.1%).
دفورمیتی: 1 مورد (4.5%). عفونت: سطحی 3 مورد (13.6%) میوزیت اسیفیان: مشاهده نشد. اختلال عصبی: مشاهده نشد.
باتوجه به نتایج حاصله از بررسی، بخصوص عدم وجود میوزیت اسیفیان در گروه با عمل جراحی تاخیری، میتوان شکستگی های سوپراکندیل بازو در اطفال را بطور تاخیری (در مواردیکه اجبارا عمل به تاخیر می افتد) بدون ترس از عوارض به ویژه میوزیت اسیفیان که اکثر مولفین بیان کرده اند انجام داد.

متد: 24 کودک مبتلا به درماتیت آتوپیک بین سن 2 ماه تا 5 سال که یافته های تشخیصی درماتیت آتوپیک را داشته اند مورد بررسی قرار گرفتند. و IgE توتال آنها به روش RIA اندازه گیری شد.
در 87% بیماران میزان توتال IgE توتال سرم بالا گزارش شده بود ماگزیموم میزان نرمال IgE توتال سرم 50 واحد د رمیلی لیتر می باشد 24% بیماران IgE توتال بین 150-50 واحد را در میلی لیتر داشتند در 9 بیمار با علایم ژنرالیزه IgE توتال بیشتر از 150 واحد در میلی لیتر می باشد. 47% بیماران در شروع بیماری یک ماه سن داشتند. در مطالعه ما جنس مذکر بیش از مونث مبتلا شده بودند (52.3% پسران 47.7% دختران) در صورتیکه در سایر مطالعات پسران و دختران به یک نسبت مبتلا می باشند. علایم به طور ژنرالیزه در 36% بیماران و درگیری صورت در 255 گزارش شده است. 40% کودکان علایمی چون خارش، اگزودا و پوسته ریزی داشتند. 12.5% کودکان مبتلا از شیر خشک استفاده می کردند و 25% تغذیه با شیر مادر و 37.5% از شیر گاو استفاده می کردند. و 25% نیز از غذای جامد استفاده می کردند. 62.5% ویزینگ داشتند. در سایر مطالعات فاکتورهای ژنتیکی و فامیلی در 70% مثبت ولی در مطالعه ما 79% مثبت می باشد درموگرافیسم در 70% ائوزینوفیلی در 2.5% بیشتر از 250 در میلیمتر مکعب بود که درمقایسه با کتب رفرانس 25-5% می باشد که تقریبا مانند مطالعه ماست.

فرهنگ، تمدن و توسعه جامعه، ارتباطی ناگسستنی با کتاب و کتابخانه دارد و اهمیت این مراکز بر کسی پوشیده نیست. لذا با توجه به اهمیت ویژه ای که کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی پزشکی در عرصه های آموزشی و پژوهشی کشور دارند، پژوهشگران تصمیم گرفتند تا پژوهش حاضر را با هدف تعیین میزان رضایتمندی مراجعین و انتظارات آنان از کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی پزشکی شهرستان گناباد انجام دهند.
مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی و از نوع توصیفی تحلیلی است که بر روی 150 نفر از مراجعین به کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی پزشکی شهرستان گناباد از طریق پرسشنامه که شامل مشخصات دموگرافیک مراجعین، سوالات کلی، سوالات میزان رضایتمندی و دو سوال باز مربوط به انتظارات مراجعین انجام گرفت.
اطلاعات پرسشنامه ها با استفاده از نرم افزارهای رایانه ای و با استفاده از آزمونهای آماری مناسب مورد بررسی، تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته های پژوهش نشان داد که 68 درصد افراد تحت بررسی را دانشجویان و به همین میزان یعنی 68 درصد را نیززنان، 39.3 درصد افراد شرکت کننده در رشته پرستاری و 47.3 درصد آنها در مقطع کارشناسی تحصیل کرده بودند. 68.5 درصد دانشجویان تا حد خیلی زیاد و زیاد از کتابخانه مرکزی و ارایه خدمات و سرویس دهی آن رضایت دارند. در مجموع با توجه به یافته های کلی در این بررسی می توان چنین نتیجه گرفت که اکثر مراجعین از کتابخانه مرکزی و اطلاع رسانی پزشکی و کتابخانه های بیمارستان 22 بهمن و 15 خرداد بطورکلی و از نحوه برخورد کتابداران و اطلاع رسانان این مراکز در حد "خیلی زیاد" و "زیاد" و همچنین ساعات کار و تعداد کتب امانتی و زمان امانت رضایت دارند و بر گسترش و تقویت این مراکز و منابع موجود درآن و روزآمد نمودن منابع و کتب خصوصا در کتابخانه های بیمارستان 22 بهمن و 15 خرداد تاکید می ورزند. لذا پیشنهاد می گردد تا مسوولین ذیربط و دست اندرکاران مسوول، جهت تقویت و ارتقا کمی و کیفی و بالا بردن میزان رضایت مراجعین تلاش وافر نمایند تا نقایص و مشکلات موجود در این گونه مراکز مرتفع گردد.

در این پژوهش که به منظور بررسی وضعیت سلامت روانی دانشجویان دانشکده علوم پزشکی گناباد انجام گرفت تمامی دانشجویان ورودی سال تحصیلی 80-1379 (نیمسال اول و دوم سال تحصیلی) دانشکده علوم پزشکی گناباد به تعداد 140 نفر (71 مرد و 69 زن) با استفاده از پرسشنامه GHQ-28 مورد ارزیابی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و آزمونهای آماری T و X2 انجام شد. نتایج بیانگر این بود، درصد پاسخ به سوالات مربوط به «صرف کردن وقت بیشتر جهت انجام کارها»، «ناتوانی در مشغول نگه داشتن خود»، «بی خوابی به دلیل نگرانی»، «عدم احساس خوبی و سلامتی»، «لذت نبردن از فعالیتهای روزمره» و «عصبی بودن و دلشوره داشتن» بیش از سایر سوالات آزمون بوده است، مقایسه میانگین نمرات مقیاسهای چهارگانه آزمون بر حسب عوامل جمعیت شناختی: جنسیت، وضعیت تاهل، سن و مقطع تحصیلی نشان داد بترتیب میانگین نمرات مقیاسهای ناسازگار اجتماعی (6.6) و اضطراب (4.4) بیش از دو مقیاس نشانه های جسمانی (3.7) و افسردگی (2.5) آزمون بوده است. و هیچگونه تفاوت معنی داری بین این میانگین نمرات و عوامل جمعیت شناختی جنسیت، وضعیت تاهل و سن وجود نداشته در حالیکه تنها در مقیاس اضطراب آزمون تفاوت معنی داری بین مقطع تحصیلی دانشجو و میانگین نمره اضطراب مشاهده شده است در مقایسه میانگین نمرات کلی آزمون نیز هیچگونه تفاوت معنی داری از نظر سلامت روانی بین دانشجویان و عوامل جمعیت شناختی مختلف یافت نشد. یافته های این بررسی همچنین با استفاده از نقطه برش 23 آزمون نشان داد 27.1 درصد از دانشجویان مشکوک به اختلال روانی می باشند که هیچگونه ارتباط معنی داری از نظر آماری بین عوامل جمعیت شناختی یاد شده و میزان موارد مشکوک به اختلال روانی وجود نداشت.

اسهال یکی از شایعترین بیماری های کودکان زیر 5 سال به شمار می رود که در کشورهای در حال توسعه سالیانه جان 3.2 میلیون کودک زیر 5 سال را می گیرد. در ایران نیز اسهال یکی از علل عمده مرگ و میر این گروه سنی محسوب می شود. برای کاهش این مرگ و میر و جلوگیری از دهیدراته شدن توجه به نکات بهداشتی تغذیه ای لازم است.
بر همین اساس مطالعه حاضر به منظور بررسی نیازهای آموزشی مادران در زمینه پیشگیری، مراقبت و درمان اسهال حاد در کودکان زیر 5 سال شهر گناباد انجام پذیرفت.
347 نفر از مادرانی که کودک زیر 5 سال داشتند و جهت انجام مراقبتهای معمول به مراکز بهداشتی درمانی مراجعه می نمودند به صورت تصادفی و با تمایل خودشان انتخاب شدند. اطلاعات توسط مصاحبه و پرسشنامه ای مشتمل بر مشخصات دموگرافیک، سوالات سنجش آگاهی مادران منطبق بر طرح CDD درباره پیشگیری و درمان بیماری اسهال کودکان بدست آمد.
54.9 درصد کودکان مورد بررسی سابقه ابتلا به اسهال را داشتند، 48.7 درصد مادران از علایم کم آبی کودک مطلع بودند در حالیکه 51.3 درصد از علایم کم آبی اطلاعی نداشتند.
37.5 درصد از مقدار و نحوه تجویز ORS در زمان اسهال آگاهی داشتند در حالیکه 64.3 درصد از نحوه تجویز ORS اطلاع نداشتند و آن در منزل به طور صحیح به طور صحیح به کار نمی بردند. 89.3 درصد مادران فقط داروهای را که پزشک تجویز می کرد به کودکانشان می دادند و 2.6 درصد هیچگونه دارویی را صلاح نمی دانستند. 89.3 درصد شیر مادر را در شیرخواران مبتلا به اسهال بهترین ماده غذایی تلقی می کردند و 66.6 درصد ایشان غذاهای جامد و مواد غذایی سبک را درمورد کودکان بالای شش ماه بکار می بردند. نتایج نشان داد که 61.7 درصد افراد اطلاعاتشان را از طریق مراکز بهداشتی بدست می آوردند و بین میزان آگاهی مادران با تحصیلات آنها تفاوت معنی داری وجود داشت بدین ترتیب که میزان آگاهی مادران تحصیل کرده نسبت به مادران کم سواد بهتر بوده است و همچنین بین میزان آگاهی مادران و شغل ایشان تفاوت معناداری وجود داشت.
با توجه به اینکه 51.37 درصد مادران از علایم کم آبی کودک اطلاع نداشتند و 64.3 مادران از نحوه تجویز ORS اطلاع نداشتند و آن را در منزل به کار نمی بردند لذا آموزش دقیق تر و وسیع تر اعضای خانواده به ویژه مادران کم سواد در زمینه شناسایی علایم اسهال حاد و کم آبی کودک، طرز تهیه و خوراندن محلول ORS داروها و غذاهای مجاز دردوره بیماری و راه های پیشگیری و موارد ارجاع بموقع کودک به صورت مدون و طرح ریزی شده توسط مراکز بهداشتی درمانی و وسایل ارتباط جمعی همچنان ضروری به نظر می رسد.

مطالعه اثرات پالسهای الکتریکی با ولتاژ بالا بر غشای سلولها یکی از مباحث مهم بیوفیزیک و بیوتکنولوژی شده است. پالسهای الکتریکی با شدت میدان بالا سبب می شوند پتانسیل الکتریکی غشا که در حالت عادی 60-110 mvاست به حدود 1V برسد و در نتیجه غشای سلول دارای منفذهای غیر قابل برگشت شود که این اساس غیرفعال سازی میکروبی در پاستوریزاسیون غیر حرارتی غذاهای مایع به وسیله میدان الکتریکی پالسی است.
برای تعیین غیر فعال سازی میکروبی به وسیله میدان الکتریکی، ساکار و میسس سرویزیه با غلظت 106×2 در میلی لیتر وارد آب سبب گردید. شدت میدانهای 13، 22، 35 و 50Kv/cm و تعداد پالسهای 2 تا 10 با زمان 2.5mv اعمال شدند.
نتایج نشان می دهد که با افزایش شدت میدان الکتریکی و یاافزایش زمان پالسها، سلولهای بیشتری از بین می روند. برای یک شدت میدان و زمان پالس ثابت نیز غیر فعال سازی میکروبی با تعداد پالس به کار رفته افزایش می یابد. همچنین درصد بقای سلولها پس از اعمال پالسهای الکتریکی در میکروبهای مختلف و در محیط های غذایی مختلف یکسان نیست. دمای نهایی آب سیب در این روش 30oc می باشد که خیلی کمتر از دمای پاستوریزاسیون سنتی یعنی 8oc است.
بنابراین میدان الکتریکی پالسی یک تکنولوژی با ارزش برای پاستوریزاسیون غذاهای مایع مثل آب میوه و شیر است که در آن حدود 10 درصد انرژی که برای روش قدیمی پاستوریزاسیون گرمایی لازم مصرف می باشد.

علیرغم اهمیت برنامه های غربالگری در تشخیص زودرس سرطان پستان اکثریت زنان به علت عدم آگاهی، خودآزمایی پستان را انجام نداده و یا به طور صحیح آنرا انجام نمی دهند. در این راستا پژوهشی با هدف تعیین تاثیر یک مداخله آموزشی بر میزان آگاهی و عملکرد دانشجویان دختر تربیت معلم شهید هاشمی نژاد مشهد در زمینه انجام خودآزمایی پستان انجام شد.
در این کارآزمایی بالینی قبل و بعد،84 دختر دانشجو که واجد مشخصات واجد پژوهش بودند به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابتدا یک پیش آزمون به منظور سنجش آگاهی و عملکرد پایه واحدهای پژوهش به عمل آمد و سپس یک برنامه آموزشی دو جلسه ای مشتمل بر یک جلسه تدریس نظری در مورد پستان و روش های تشخیص آن و یک جلسه تدریس عملی تکنیک خودآزمایی پستان بر روی مدل اجرا گردید. آگاهی دانشجویان در زمینه سرطان پستان و روش های تشخیص آن پس از گذشت سه روز (پس آزمون) و یک ماه (آزمون ثابت) از اجرای برنامه آموزشی، توسط پرسشنامه سنجش آگاهی و همچنین عملکرد دانشجویان درانجام تکنیک خودآزمایی پستان پس از گذشت یک ماه از اجرای برنامه آموزشی توسط پرسشنامه سنجش عملکرد مورد ارزیابی قرار گرفت. واحدهای پژوهش بر اساس نمره کسب شده برای آگاهی و عملکرد در سه سطح خوب (100-66.61)، متوسط (66.60-33.31) و ضعیف (33.30-0) قرار گرفتند.
نتایج پژوهش نشان داد که میانگین نمره آگاهی در مراحل پس آزمون و آزمون ثبات نسبت به پیش آزمون افزایش داشت (به ترتیب 73.71، 62.52، 38.76) و تفاوت معنی داری بین میانگین نمره آگاهی واحدهای پژوهش در مراحل پیش آزمون و پس آزمون (P<0.001)، پیش آزمون و آزمون ثبات (P<0.001) و پس آزمون و آزمون ثبات (P=0.001) وجود داشت. از دیگر نتایج پژوهش آنکه در قبل از آموزش 27.4 درصد افراد خودآزمایی پستان را انجام میدادند در حالیکه درعرض یک ماه پس از آموزش این میزان به 72.6 در صد افراد رسید. همچنین تفاوت معنی داری بین میانگین نمره عملکرد خودآزمایی پستان در قبل و پس از آموزش (P<0.001) وجود داشت. در مجموع نتایج نشان داد که قبل از آموزش 21.4 درصد افراد از عملکرد خوبی برخوردار بودند در حالیکه در عرض یک ماه پس از آموزش این میزان به 67.9 درصد افراد رسید.
بر اساس نتایج پژوهش این مداخله آموزشی در افزایش آگاهی و بهبود عملکرد دانشجویان نقش داشته، لذا توصیه می شود که سیاستهایی در جهت آموزش و یادآوری منظم خودآزمایی پستان به زنان اتخاذ گردد.

علیرغم پیشرفتهای روزافزون در گستردگی و ابداع متدهای گوناگون تنظیم خانواده، متاسفانه هنوز هم بارداری های ناخواسته به عنوان یک تراژدی بهداشتی، سلامت روانی، جسمانی و اجتماعی بسیاری از خانواده ها را تهدید می نماید. این معضل گسترده جهانی دارای عوارض بسیار نامطلوبی در جنبه های مختلف و بخصوص در دریافت مراقبتهای پره ناتال میباشد. لذا این پژوهش با هدف بررسی اثر بارداری های ناخواسته بر چگونگی دریافت مراقبتهای دوران بارداری طراحی و انجام شد.
این پژوهش تحلیلی که یک طرح دو متغیره، دو گروهی و دو مرحله ای میباشد، بر روی 350 خانم باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی - درمانی شهری و روستایی تربت جام که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شده بودند انجام شد. جمع آوری اطلاعات توسط دو فرم پرسشنامه مشخصات فردی و پرسشنامه مشخصات باروری طی دو مرحله حین بارداری و پس از زایمان بوسیله مصاحبه با مادر و استفاده از اطلاعات پرونده بهداشتی صورت گرفت.
نتایج این تحقیق نشان داد که واحدهای پژوهش درگروه بارداری ناخواسته بطور معنی داری مراقبتهای دوران بارداری را در سن بارداری بالاتری شروع کرده اند. همچنین وارد شدن به گروه پرخطر در بارداری های ناخواسته بطور معنی داری بالاتر بوده و این افراد بیشتر در طی حاملگی دچار عارضه شده اند. دو گروه از نظر دریافت ویتامینها و مکملها و نیز انجام آزمایشات دوران بارداری اختلاف آماری معنی دار نداشتند، اما میزان انجام زایمان بهداشتی درگروه بارداری های ناخواسته به طور معنی داری کمتر از بارداری های برنامه ریزی شده بود.
با توجه به نتایج پژوهش حاضر در زمینه ارتباط قوی بارداری ناخواسته با بروز مشکلات و نارسایی های مشهود در مراقبتهای پره ناتال، پژوهشگران پیشنهاد می نمایند که برنامه های گسترده ای جهت کنترل بارداری های ناخواسته به مورد اجرا درآید.

رشد و تکامل ارگانیسم انسان یک جریان مداوم است که از قبل از تولد شروع و نتیجه نهایی تداخل عوامل قبل، هنگام و پس از تولد است.
با توجه به اینکه دو مولفه رشد و تکامل ممکن است درنتیجه بسیاری از حالات پاتولوژیک تحت تاثیر قرار گرفته و ارزیابی شاخص های آن آیینه تمام نمایی از وجود مشکلاتی است که بسیاری از آنها با مداخله قابل درمانست لذا بررسی معیارهای تکاملی بخصوص در سال اول زندگی که سرعت تحول این پدیده ها از هر زمان دیگری بیشتر است از اهمیت خاصی برخوردار است.
این مطالعه یک پژوهش توصیفی تحلیلی از نوع بررسی های اپیدمیولوژیک بوده و جامعه پژوهش کلیه کودکانی بودند که در طول یک ماه مشخص به سن یک سالگی می رسیدند ابزار جمع آوری معیارها پرسشنامه ای مشتمل بر شاخص های تکاملی کودکان یکساله و عوامل موثر بر و مرتبط با این معیارها بود.
قسمت اعظم کودکان شهری و روستایی گناباد شاخص های تکاملی شایع در یک سالگی را دارا بودند و شایع ترین معیار دستیابی شده در این کودکان نوع ساده تر آن بود.
در دستیابی به معیارهای تکاملی بین کودکان شهری و روستایی اختلاف معنی داری وجود نداشت.P>0.05بین وضعیت اقتصادی خانواده و دارا بودن بعضی از شاخصهای تکاملی اختلاف معناداری وجود داشت P>0.05بین کودکان یک ساله که ترم متولد شده و آنهایی که نارس متولد شده بودند در دستیابی به شاخصهای تکاملی اختلاف معنی داری مشاهده شد P>0.05.
همچنین تفاوت معناداری در داشتن بعضی از معیارهای تکاملی در کودکانی که مادران آنها خانه دار بودند نسبت به سایر مشاغل دیده شد. P<0.05 که نشان دهنده نقش موثر مادر بر تکامل و تربیت کودک است.
نتایج پژوهش نشان دهنده وجود تاخیر رشد فیزیکی در تعداد قابل توجهی از کودکان یک ساله شهری و روستایی بود.
به طور کلی نتایج حاکی از وضعیت تکاملی نسبتا خوب کودکان یک ساله شهرستان گناباد است. لیکن عدم آگاهی کامل بسیاری از مادران شهری و روستایی و بهورزان شاغل در خانه های بهداشت از روند پدیده های تکاملی نیاز به بررسی های بیشتر و لزوم برنامه ریزی در این حیطه را خاطر نشان می سازد.

حاملگی های ناخواسته موجب می گردد زنان در معرض دریافت بیشتر عوامل تنش زای روحی و حمایتهای خانوادگی کمتر قرار بگیرند به طوریکه اینگونه زنان درجات بالایی از اضطراب و افسردگی را تجربه می نمایند. به منظور ارتقا سطح سلامتی در زنان شناسایی عواملی که موجب برهم زدن سلامت و بهداشت روانی زنان بخصوص در دوران بارداری می گردد از اهمیت به سزایی برخوردار می باشد.
این پژوهش یک مطالعه توصیفی تحلیلی بوده، جامعه پژوهش کلیه مادران باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر گناباد بودند که از بین 78 نفر با روش نمونه گیری آسان انتخاب ودر دو گروه حاملگی خواسته و ناخواسته مورد بررسی قرار گرفتند ابزار گردآوری داده ها فرم پرسشنامه اطلاعات فردی و آزمون افسردگی "بک" بوده است.
در حیطه توصیفی مشخصات دموگرافیک نمونه ها و همسرانشان در مواردی مانند طول مدت ازدواج، سن حاملگی، فاصله زمان حاملگی قبلی و فعلی، تعداد فرزندان، تعداد فرزندان زیر 5 سال، رضایت از جنس فرزند و علت حاملگی ناخواسته مورد بررسی قرار گرفتند. در حیطه تحلیلی مقایسه متوسط نمره افسردگی در دو گروه حاملگی های خواسته و ناخواسته با P=0.001 نشان داد که به طور معنی داری متوسط نمره افسردگی در حاملگی های ناخواسته بیشتر از کسانی بوده است که خواسته حامله شده اند. پژوهشگران ناخواسته بودن را در دو سطح بررسی نموده اند زنانی که به هیچ عنوان قصد حاملگی نداشته اند و زنانی که در حال حاضر قصد حامله شدن را نداشته اند. و P=0.0001 می توان ادعا نمود که به طور معنی داری متوسط نمره افسردگی در زنانیکه به هیچ عنوان قصد حامله شدن نداشته اند بیشتر از زنانی بوده است که در حال حاضر قصد حامله شدن را نداشته اند.

طلاق آفتی اجتماعی و از مهمترین پدیده های حیات انسان تلقی شده و هیچ جامعه ای نمیتواند نسبت به آن بی توجه بماند. هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند اگر از خانواده های استوار برخوردار نباشد. اگر جامعه ای به سوی افزایش طلاق پیش رود بدون هیچ شکی در آستانه بحران قرار دارد. تحقیق در جدایی همسران در جهان و مقایسه آن با افزایش طلاق با تعمق و تفحص عمیق مورد ارزیابی قرار گرفته و جهت پیشگیری و مداخله به موقع باید گامهای اساسی برداشته شود.
این پژوهش یک مطالعه توصیفی، تحلیلی گذشته نگر است که به منظور بررسی علل طلاق در شهر گناباد انجام شده است. نمونه پژوهش کلیه طلاقهای سالهای 1380-1377 به تعداد 444 مورد بودند که با استفاده از چک لیست، اطلاعات حاصله از پرونده ها مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها و استنتاج آماری در مورد اهداف نشان داد که اکثریت واحدهای مورد پژوهش یعنی 45.7 درصد زنان خواهان طلاق و کمترین آنها یعنی 15.3 درصد زوجین هردو خواهان طلاق بوده اند. همچنین اکثریت واحدهای مورد پژوهش (63.1) درصد ساکن شهر بوده اند. بیشترین واحدهای مورد پژوهش یعنی 31 درصد طلاق آنها در سال 1380 و کمترین آنها در سال 1377 بوده است. این تحقیق نشان داد که بیشترین علت طلاق یعنی 73 درصد مربوط به علل مذهبی، اخلاقی و کمترین آنها یعنی 2.5 درصد علل اقتصادی بوده است.
نتایج بعدی نشان داد که بین متغیرهای علل طلاق با سن مردان، سن زنان - شغل مردان - تعداد فرزندان - تحصیلات مردان، تحصیلات زنان با توجه به P<%5 ارتباط معنی دار و بین متغیرهای علل طلاق با محل زندگی، نسبت فامیلی و سال ازدواج ارتباط معنی دار نبوده است.
با توجه به اطلاعات بدست آمده از این پژوهش طلاق سالانه رو به افزایش است و علل مذهبی و اخلاقی مهمترین علت طلاق از سوی واحدهای مورد پژوهش مطرح شده است. یافته های این پژوهش می تواند مقدمه ای جهت برنامه ریزی و مهار این پدیده شوم در جامعه بوده تا مسوولین و دست اندرکاران با حساسیت بیشتری طلاق را در زمره غم انگیزترین پدیده اجتماعی در نظر گرفته و جهت سلامت جامعه و مهار این پدیده شوم گامهای موثری را بردارند.